کد مطلب:314540 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197

حضرت عباس فرمود: من ضامن هستم که سالم آنها را به مقصد برسانم
جناب حجة الاسلام آقای سید علی اختر زیدی هندی از یك زائر شیعه كه از بندر بمبئی به طرف كربلا می رفته نقل كردند:

دریا طوفانی می شود. ملوان كشتی به مردم می گوید: من كاری از دستم ساخته نیست كه شما را نجات بدهم، به فكر خودتان باشید.

یكی از شیعیان در این گیرودار مشغول پختن غذا بوده است. در این جا افسر



[ صفحه 499]



انگلیسی به این شیعه اهانت می كند و می گوید: مردم در هلاكت هستند، شما دارید غذا می پزید! او به افسر می گوید: شما مشغول كار خودتان باشید و با من كاری نداشته باشید. یك دفعه این شیعه و ملوان می بینند شخصی از دور دارد می آید سوار بر اسبی است و نیزه ای هم در دست دارد و اسب روی آب راه می رود و سم اسب وقتی به آب می خورد و آب را به طرف آسمان می پاشد، به این سبب طوفان درست می شود.

آن بزرگوار با نیزه ای كه در دست داشته به كشتی می زند، چون كشتی موتورش هم خاموش شده بود. اسب سوار خطاب به كشتی می فرماید: مگر نمی دانی داخل كشتی زوار امام حسین علیه السلام هستند و من ضامن هستم كه سالم آنها را به مقصد برسانم.

در این هنگام طوفان برطرف شده و همه نجات پیدا كردند. سپس افسر انگلیسی آمد و عذر خواهی كرد. زائر در پاسخ گفت: من در كتاب خوانده ام كه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ضامن زائران است و كار ما دعا كردن و تقاضای نجات از حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود و عنایت حضرت هم آن شد كه ما را نجات داد و شما هم نجات آن بزرگوار را دیدید.

در فضایل و شمایل حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام



خورشید بود پرتوی از روی اباالفضل

جمشید بود بنده ای از كوی اباالفضل



خوشبوی تر از مشك فشارم به مشام است

صد مرتبه خاك در مشكوی اباالفضل



خادم شب و روز است زجان حضرت جبریل

در روضه ی جانبخش چو مینوی اباالفضل



نه گنبد دوار به هنگام جلالت

باشد به مثل نه توی اباالفضل



[ صفحه 500]



شد ماه بنی هاشم از آن روی كه چون ماه

نیافت به شب طلعت نیكوی اباالفضل



مانند دو خنجر كه به یك قبضه نشانی

پیوسته به بود دو ابروی اباالفضل



چون پای نهادی به ركاب فرس او را

از گوش زانوی اباالفضل



آن گونه كه از حیدر كرار به میدان

فرار عدو بود ز نیروی اباالفضل



بر چرخ برین اختر طوسی زده پهلو

تا از دل و جان گشته ثناگوی اباالفضل